- آقا ببخشید می شه چند دقیقه خانومتون رو نگاه کنم و لذت ببرم ؟
به قبافه ی جوونه نمی خورد اهل این حرفا باشه . لحن حرف زدنش هم عجیب بود . کنجکاو شدم ببینم چی می شه !
شوهره خانومه چند ثانیه بهت زده موند . بعدش هم زیب دهنش و کشید و هر چی تونست نثار پسره کرد .
عجیب این بود که پسره همینجوری آروم ایستاده بود و هیچ جوابی نمی داد .حتی فرارهم نکرد . چند دقیقه بعد که مردم دورشونو گرفتن و شوهره رو آروم کردن یه جمله گفت و رفت :
- دیدم همه ی مردای توی بازار دارن بی اجازه این کار و می کنن گفتم اجازه بگیرم بهتره !
شوهره اینبار یه جوره دیگه به لباسای زنش نگاه کرد.
________________
نقل به مضمون از یه بیلبورد که توی امام زاده حسن خوندم .
یه عده اومدن افسانه های مردم کشورهای مختلف و با هم بررسی کردن ، دیدن همه شون یه دورانی رو تو داستان های قدیمی شون دارن که همه چی توش خوب بوده و از مشکلاتی که الان هست خبری نبوده .
همون "همه چی آرومه" خودمون . مثلا واسه داستان های ایرانی ورجمکرده . برای هندی ها کریتایوگا و ...
این جوری حساب کنیم خیلی رویاییه . ولی شاید بشه بجاش به دوره ای که از همه دوره ها بهتره گفت عصر طلایی
شاید ما آدم ها هم عصر طلایی داریم . اون دوره ای که وقتی فسیل شدیم و تنها کاری که توی زندگی داریم خوش آمد گویی به حضرت عزرائلیه می شینیم فکر می کنیم بهترین دوره ی عمرمون کی بوده ؟ بچگی ؟ جوونی؟ مجردی؟ متاهلی ؟ پختگی ؟ دانشگاه ؟ مادری کردن؟
اینا رو گفتم که بگم فکر می کنم یه فرق دیگه هم بین آدم زنده و مرده هست . این که الان که وسط زندگیشه فکر میکنه عصر طلاییش ماله قبلا بوده یا ماله آینده است . (یا شاید هم حال)
----------------------------------------------------
* این قضیه عصر طلایی فقط مربوط به قضاوت در مورد خودمون نمی شه . یه مدل فکر کردن ای که خیلی ازش بدم میاد و خودم هم شدید دارمش اینه که واسه همه چی حتی مدرسه و دانشگاه و فروم و کتابخونه و خونواده و ... حس می کنیم عصر طلاییش برای گذشته بوده .
همون چیزی که یه عده مثل ذکر ایام هفته هر روز زمزمه اش می کنن : قدیماااااااا فلان جور بود ! یادش بخیر ...
** این خانوم محترمی که ملاحظه می کنین ملکه ویکتوریا است . به زمان پادشاهیش می گن : عصر طلایی انگلستان
یه دلیله اینکه همیشه آمریکا رو به انگلیس ترجیح می دم همینه . ایالات متحده بر عکس انگیلیس هنوز جوونه و عصر طلاییش ماله قبلا ها نیست .
*** از یه کنکوری که روزی n ساعت تاریخ می خونه پست دیگه ای انتظار نمی ره !
_ آقا بدبختیه بی کاریه مردم نون ندارن بخورن حالا هی شما برو شعار بده !
هر کسی بالاخره پاش به تاکسی رسیده .( اگه یکم ریش یا چادر هم داشته باشه که بهتر ). لازم نیست براش بیشتر باز کنم حرفای هم شهری هاشو . نظیر همین جمله ی حقی که بالا نوشتم.
راست می گن . حرف حق و باید شنید . آقا ما جهان سومیم !
جهان سومی یعنی سرانه درآمد ناخالص ملی مون 800 دلاره ! (یه سری کشور ها بالای 40000 دلار در سال اند !)*
جهان سومی یعنی منابع خام و نیروی انسانی بیکار روی دستمونه .
جهان سومی یعنی صادراتت پسته باشه و وارداتت همون پسته هه با یسته بندی جدید . چون تو اون شکلی شو بیشتر دوس داری .
صادراتت سرمایه های اساسیت باشه و حتی لباس و پوشک و شیر خشکت و وارد کنی .
حالا هر چقدر هم که کوروش کبیر آدم خوبی بوده باشه و تمدن ما توپ و دینمون بهترین دین ! باز هم جهان سوم جهان سومه . اینا که نون و آب نمی شه
بالاخره یه شیر پاک خورده ای پیدا شد که بگه ملت ِ گل و بلبل ! وقتی می خواید برید جلو باید صنعت پیشرفته داشته باشید راهش هم اینه که به صنایع کشورتون کمک کنید !
شماره حساب هم اعلام نکرده که بریم کمک های خیرخواهانه مونو واریز کنیم .فقط باید یه کوچولو تحمل کنیم محصول یه کارخونه ی کم تجربه رو تا اون هم مجرب بشه و کم کم رشد کنه و صادر کننده بشه و پسرتو به عنوان رئیس بخش جدیدش استخدام کنه !
خدایی همچین رهبری با این دید قشنگ دو رکعت نماز شکر نمی خواد ؟
این حرفا اصلا هیجان انگیز نیست . توش انتقاد تیز و جنجالی هم نداره که وقتی تیتر روزنامه ات کردی فروشش بره بالا . از جنس حرفای چند سال پیش آقا در مورد جنبش نرم افزاریه که فقط شنیدیمش و تکرارش کردیم .
واسه همینه که هر وقت بحث می شد ولابه لای فحش های متناوبمون به رئیس جمهور و ... ژست پژوهشی به خودم می گرفتم و از اینا می گفتم کسی حوصله شو نداشت .
خدا که بتونم سر قولم بمونم و با خرید کردن هام کاری نکنم برعکس فکرهام .
حول حالنا الی احسن الحال
_________________________
*دوتا آمار هم ماله 2004 بود البته .